روشن: پورحیدری شاید عاشق‌تر از حجازی بود

وانانیوز| منصور پورحیدری، اسطوره باشگاه استقلال چند روز پیش دار فانی را وداع گفت تا بسیاری از استقلالی‌ها بابت این اتفاق دردناك همچنان غمگین باشند. درمورد این موضوع با حسن روشن صحبت كردیم، یكی دیگر از اسطوره‌های استقلال كه سال‌ها با پورحیدری ارتباطی صمیمی داشت. حرف‌های روشن درمورد پورحیدری و اتفاقاتی كه در گذشته رخ داد در نوع خودش جالب بود.

• از پورحیدری انتقاد كردم

روشن حرف‌هایش را درمورد پورحیدری این‌گونه آغاز می‌كند:« ما ایرانی‌ها معمولا قدر همدیگر را نمی‌دانیم و وقتی یك نفر را از دست می‌دهیم، تازه یاد گذشته‌ها می‌افتیم. خدا منصور را بیامرزد، شما دیدید كه مراسم ختم او چقدر باشكوه بود. حتی این مراسم خیلی شلوغ‌تر از مراسم مرحوم ناصر حجازی بود. آنها واقعا برای استقلال زحمت كشیدند و امیدوارم همیشه روحشان شاد باشد. یادم می‌آید از پورحیدری انتقاد كردم، انتقادی كه بابت انتخاب پرویز مظلومی بود، چون من روی مربی خارجی نظر داشتم. منصورخان اما در رسانه‌ها جوابی نداد. او واقعا آرام و متین بود.»

• منصور میانه‌رو مثبت بود

روشن ادامه می‌دهد:« منصور یك میانه‌رو مثبت بود. طبیعتا آنهایی كه او را در مقاطعی از استقلال كنار گذاشتند الان حتی از پسر پورحیدری هم ناراحت‌تر هستند، همان‌هایی كه پورحیدری را بیرون كردند و دوباره آوردند. درمورد ناصر حجازی هم چنین رفتاری صورت گرفت و نمی‌دانم آنها چرا دوباره برمی‌گشتند. البته منصور با ناصر فرق داشت، ناصر حرفه‌ای‌تر بود و در تیم‌های دیگر هم مربیگری می‌كرد و به زندگی‌اش فكر می‌كرد. پورحیدری اما تمام عمرش در استقلال گذشت و باید گفت كه حتی شایدعاشق‌تر از حجازی بود.»

• نگذاشت استقلال منحل شود

روشن در قسمت دیگری از حرف‌هایش می‌گوید:« پورحیدری در دوران بازیگری و مربیگری عشق خودش را به استقلال نشان داد. به هر حال من همیشه واقعیت‌ها را می‌گویم، به همین دلیل گفتم او برای استقلال عاشق‌تر از حجازی بود. البته ناصرخان هم برای استقلال زحمات زیادی كشید. وقتی قرار شد نام استقلال تغییر كند افرادی مثل پورحیدری، آتشی، بهرام‌صفت، پدر من و برخی دیگر باشگاه را حفظ كردند. منصورخان آن زمان نقش مهمی داشت و نگذاشت استقلال منحل شود. واقعا استقلال مثل بچه او بود.»

• فتح‌الله‌زاده گفت درمورد منصور اشتباه كردم

روشن در قسمت مهمی از حرف‌هایش دوباره به گذشته برمی‌گردد. او می‌گوید:« من شاهد بودم كه در منزل یكی از دوستان كه فتح‌الله‌زاده هم حضور داشت، با صراحت گفت كه اشتباه كرد او را كنار گذاشت. آن زمان استقلال در بازی‌های آسیایی بود و قرار بود به عربستان برود كه پورحیدری را كنار گذاشتند و مرحوم حجازی سرمربی شد. من یادم می‌آید با حجازی صحبت كردم و گفتم كه منصورخان هم در كنار تیم باشد چون او از استقلال شناخت داشت و می‌توانست كمك كند. حجازی اما معتقد بود كه وقتی خودش به استقلال آمده است دیگر نیازی نیست پورحیدری باشد. استقلال در آن سال چهارم شد، ولی به نظر من منصورخان می‌توانست بیشتر به استقلال كمك كند. من به حجازی گفتم شما رفیق هستید و اگر موفقیتی به‌دست بیاورید برای نام استقلال است.»

• پورحیدری اصلا ادعا نداشت

روشن با اشاره به خصوصیات اخلاقی پورحیدری می‌گوید:« او با استقلال به‌عنوان بازیكن و سرمربی قهرمان آسیا شد، ولی هیچ‌وقت نگفت كه قهرمان شدم. او ادعا نداشت و فردی متین بود، ولی برخی مربیان مدام از افتخارات خودشان حرف می‌زنند. پورحیدری خیلی مواقع ناملایمات را تحمل می‌كرد و حرفی نمی‌زد و شاید به همین دلیل بود كه خیلی مواقع سیگار می‌كشید.»

• اولین نفر به من تبریك گفت

روشن به مرور خاطرات گذشته می‌پردازد و می‌گوید:« در سال 1353 پرسپولیس را با یك گل شكست دادیم كه من تك گل استقلال را زدم. بعد از گل منصور پورحیدری اولین نفری بود كه به من تبریك گفت و عكس آن صحنه را دارم كه پورحیدری با پیراهن شماره 2 پشت به صحنه است. منصورخان در مراسم ازدواج تنها كسی بود كه از تاج(استقلال) او را دعوت كردم. او تنها استقلالی بود كه در مراسم ازدواج من حضور داشت.»

• پروین هنوز كاپیتان ماست

از روشن درمورد علی پروین سوال می‌كنیم. اسطوره استقلال در مراسم ختم پورحیدری مدام در كنار پروین حضور داشت. روشن می‌گوید:«‌پروین كاپیتان من بود و هنوز هم كاپیتان ماست. او یك آدم مشتی است و از صحبت كردن با علی آقا لذت می‌برم.»

• دلیل غیبت در مراسم هفتم

از روشن در مورد دلیل غیبت بسیاری از استقلالی‌ها در مراسم هفتم پورحیدری سوال می كنیم كه او می‌گوید:« آن‌طور كه من اطلاع داشتم قرار بود مراسمی از ساعت 19 تا 21 شب گذشته برگزار شود ولی طبیعتا آنهایی كه می‌توانستند باید به مزار منصور می‌رفتند.من كه به اهواز آمدم چون اینجا برای منصور ختم گرفتند و باید چند نفر از ما در اهواز حضور می‌داشتند.حتی در این زمینه با خانم شجاعی و علی صحبت كردم و گفتم كه برای ختم منصور باید به ماهشهر بروم.»