اصفهان آهن ۱
آهن ملل
مرکز آهن
ایرانسیل
ایرانسیل موبایل
کد خبر: ۳۷۸۴۶

المپیک ارزش تمام این سختی‌ها را داشت

سوریان به رسم هر دوره المپیک، سکوت اختیار کرده است. او حتی به نزدیک‌ترین دوستان رسانه‌ای‌اش می‌گوید كه هر اظهارنظری در آستانه المپیک می‌تواند آرامش و تمرکزش را از میان ببرد و بهتر است حرف زدن و توضیح دادن را به بعد از آوردگاه ریودوژانیرو واگذارد...
۱۱:۲۱ - ۱۱ مرداد ۱۳۹۵
وانانیوز| سوریان به رسم هر دوره المپیک، سکوت اختیار کرده است. او حتی به نزدیک‌ترین دوستان رسانه‌ای‌اش می‌گوید كه هر اظهارنظری در آستانه المپیک می‌تواند آرامش و تمرکزش را از میان ببرد و بهتر است حرف زدن و توضیح دادن را به بعد از آوردگاه ریودوژانیرو واگذارد. پسر المپیکی ورزش ایران اما در گفت‌وگو با ماهنامه پیشکسوتان و قهرمانان ادوار ورزش ایران، حرف‌هایی زده که خواندنش را به شما توصیه می‌کنیم.

 جان به لب شدن در مسیر کسب سهمیه
بیشتر از همه خودم اذیت شدم. تقریبا نزدیك به 3ماه تمریناتم متفاوت شد. طبق برنامه‌ریزی باید در گزینشی اول به سهمیه می‌رسیدم ولی متاسفانه كار به یك ماراتن كشید و در مسابقات سوم و آخرین مرحله گزینشی سهمیه را گرفتم. خدا را شكر سهمیه به دست آمد ولی واقعا خیلی روزهای سختی بود. هم خودم اذیت شدم، هم كادرفنی خیلی اذیت شد. فشارهای خیلی زیادی روی من بود و شرایط سختی برایم به وجود آمد. حتی با كم‌لطفی و نامهربانی روبه‌رو شدم.

 محمد بنا بود که نجاتم داد
در شرایطی كه به معنای واقعی مستاصل بودم و حتی تصمیم‌گیری برایم سخت شده بود،‌ وجود شخص بزرگی مثل آقای بنا خیلی ارزشمند و كمك‌كننده بود. من با 31سال سن تجربه سومین المپیك را دارم؛ هم شكست المپیك را دیده‌ام و هم موفقیت در المپیك را لمس كرده‌ام. با همه این تجربه‌ای كه داشتم،‌ به مرز ناامیدی و ناتوانی و نگرانی رسیده بودم ولی آقای بنا و كادرفنی تیم، خیلی در آن روزها به من كمك كردند.

 تا آخر عمر باید نذر ادا کنم
هم خودم و هم خیلی از دوستانی كه نسبت به من محبت داشتند، در دنیای مجازی، بستگان و رفقا نذر كرده بودند. آن‌قدر كسب سهمیه حساس، سخت و عذاب‌آور شده بود كه خیلی‌ها نذر كردند. فكر كنم تا آخر عمر باید نذرهایم را ادا كنم. شب وزن‌كشی گزینشی دوم بود كه متاسفانه سهمیه به دست نیامد. با امیر قاسمی نذر كردیم اگر سهمیه گرفتیم فردایش به مشهد برویم. یعنی به محض اینكه به ایران رسیدیم، برویم.

  استرس وحشتناکی داشتم
من كشتی رژیم صهیونیستی و اوكراین را از مانیتور نگاه می‌كردم و همزمان نرمش هم می‌كردم. چون نزدیك به 30ثانیه بعد باید روی همان تشك می‌رفتم و كشتی می‌گرفتم. تا دقیقه چهار، آن كشتی 2-2 برابر بود و مربیان كه می‌دانستند استرس خیلی زیادی دارم، نمی‌گذاشتند كشتی را ببینم. من را دور از تشك می‌فرستادند ولی دوست داشتم ببینم چه اتفاقی می‌افتد. اگر كشتی‌گیر رژیم صهیونیستی پیروز می‌شد، من باید به كشتی‌گیر آلمانی می‌باختم تا با او مسابقه ندهم. وقتی كشتی‌گیر اوكراینی پوئن گرفت همان‌جا به این باور رسیدم كه كشتی‌گیر اوكراینی را باید شكست بدهم و سهمیه المپیك را بگیرم.

 جمله تاریخی هادی ساعی
بعد از المپیك2012 لندن هادی ساعی حرف قشنگی به من زد. وقتی هم‌صحبت شدیم، در عالم دوستی به او گفتم آقاهادی خسته شده‌ام و دیگر نمی‌خواهم ورزش كنم. هادی ساعی گفت المپیك2008 باید مدال می‌گرفتی. الان مزه و شیرینی این مدال را كه لمس كرده‌ای، مطمئنم در المپیك بعدی هم شركت می‌كنی. این حقیقت است. بعضی وقت‌ها كه با دوستان و هم‌تیمی‌هایی مثل امید نوروزی و قاسم رضایی كه طلای المپیك دارند صحبت می‌كنم، دقیقا نظر بچه‌ها هم همین است. وقتی كه از المپیك به ایران برگشتم، در خیابان در ماشین نشسته بودم، مردم من را نمی‌دیدند ولی موج شادی را بین آنها احساس می‌كردم. انرژی را از حالت صورت مردم می‌گرفتم و مستقیما به من انتقال پیدا می‌كرد. وقتی در مقام مقایسه می‌گذارم، هیچ چیزی در این دنیا ارزشمندتر از این نیست كه بتواند جایگزین این حس شود. هیچ‌كدام به این اندازه برای من شیرین و بزرگ نیست.

 شبیه حال فرهادی، شبیه شهاب حسینی
جنس این اتفاق (کسب مدال المپیک) مثل اتفاقی است كه برای اولین‌بار در عالم هنر افتاد. شهاب حسینی یك كار فراملی كرد كه به حوزه داخل كشور محدود نیست؛ مربوط به مرزهای خارج از ایران است، غرور ملی را برانگیخت و با چیزی قابل قیاس نیست. وقتی خبر موفقیت فیلم آقای فرهادی را شنیدم از صمیم قلب خوشحال شدم و به خودم و كشورم افتخار كردم، همین‌طور به شهاب حسینی عزیز. یك اتفاق فراملی بود و به عنوان یك ایرانی همه به خودمان بالیدیم. دقیقا احساس می‌كنم فضای المپیك هم چنین فضایی است. وقتی یك جایزه‌ای به دست می‌آید، آن شخص نماینده یك كشور و سرباز یك ملت است كه پرچم را بالا می‌برد. به‌شخصه این غرور را با همه سختی‌ها احساس و تجربه كرده‌ام. 12سال است كه عضو تیم ملی بزرگسالان كشتی ایران هستم. وزن كم كردن‌های خیلی زیاد، تمرینات سخت، بی‌خوابی‌ها و استرس‌های زیاد اتفاقاتی است كه در زندگی ما می‌افتد. زندگی ما خلاف جهت زندگی مردم است. زمانی كه مردم استراحت می‌كنند و خواب هستند ما بیداریم. زمانی كه دیگران زندگی می‌كنند و در هیاهو هستند ما به اجبار باید استراحت كنیم، همه اینها برای این است كه آماده شویم. دقیقا یك زندگی پرتنش و استرس داریم ولی فكر می‌كنم ارزشش را داشته باشد.

 من باید در ورزش بمانم
احساس می‌كنم بهترین جایی كه می‌توانم خدمت كنم كشتی است. در آن مقطع زمانی (انتخابات شورای شهر) تصمیم به کاندیداتوری گرفتم ولی وقتی با دوستان مشورت می‌كردم، همه متفق‌القول به این جمع‌بندی رسیدیم كه در كشتی بهتر می‌توانم خدمت كنم و اثرگذار باشم. به فضای ورزش برگشتم و الان هم دارم همین كار را انجام می‌دهم. شاید بعد از المپیك هم دوباره تصمیم بگیرم كه كشتی را ادامه بدهم. توانمندی من در حوزه ورزش خیلی بیشتر است و نزدیك به 20سال است در این حوزه فعالیت می‌كنم. از نظر تحصیلی هم رشته من مربوط به فضای ورزش است. با این حال هنوز تصمیمی درباره آینده ورزشی‌ام نگرفته‌ام و همه زندگی‌ام معطوف به المپیك ریو است.

 به قاسم رضایی امیدوارم
همه بچه‌ها با همه وجودشان تلاش می‌كنند ولی اگر قرار باشد بخشی را برای كسی بیشتر از دیگران قائل باشم، فكر می‌كنم قاسم رضایی خیلی كم‌حاشیه‌تر، متمركزتر و بهتر از بقیه قدم برداشته است. من به عنوان كسی كه حرفه‌ای این ورزش را دنبال می‌كنم و به قول معروف وسط این آتش دارم مبارزه می‌كنم برای رسیدن به آن انتها، فكر می‌كنم قاسم رضایی قدم خوبی برداشته و امیدوارم و ان‌شاءالله مردم هم دعا می‌كنند كه نتیجه بگیرد.

 کشتی را از همه‌چیز بیشتر بلد بودم
از همان كودكی هیچ كاری را به اندازه كشتی بلد نبودم. خاطره جالبی هم دارم. مربی من كه الان هم افتخار شاگردی‌اش را دارم و نزدیك به 92سالش است، آن زمان من را از باشگاه بیرون كرد و به برادر بزرگ‌ترم گفت مراقب این باشید یك روز قهرمان المپیك می‌شود.

 ازدواج، شاید بعد از المپیک
تصمیمی نگرفته‌ام ولی با توجه به شرایط سنی‌ام باید یواش‌یواش به فكر باشم. البته اگر قرار باشد دوباره در دنیای قهرمانی فعالیت كنم، بازهم این اتفاق به تعویق می‌افتد. چون باید همه وقت و زندگی‌ات را روی ورزش قهرمانی بگذاری كه به ازدواج نمی‌رسی. المپیك به قدری بزرگ است كه فرصت به ازدواج نمی‌رسد. المپیك به قدری بزرگ است كه تمام زندگی را نسبت به آن باید برنامه‌ریزی كرد. بعضی‌ها می‌گویند بعد از المپیك ازدواج می‌كنم ولی نمی‌شود. من قبل از المپیك لندن هم می‌گفتم، قبل از المپیك2008 هم می گفتم!
سلام پرواز
سلام پرواز ۲
ارسال نظر
مرکز آهن
رپرتاژ تریبون۱
تبلیغات
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟
پرطرفدارترین