اصلا سال 95 را دوست نداشتم و خدا را شکر که تمام شد

خواندن اظهارات خانم شجاعی خالی از لطف نیست:

* منصور عاشق عید بود

همیشه عید دور هم بودیم. موقع سال تحویل دور هم جمع می شدیم، سفره هفت سین می چیدیم و سال را نو می کردیم. منصور به سنت های ایرانی علاقه زیادی داشت. به همین دلیل تاکید داشت که حتما موقع تحویل سال نو دور سفره هفت سین بنشینیم.

حتی اگر ساعت دو، سه بامداد بود ما حتما کنار هم می نشستیم تا سال نو شود. او یا مقلب القلوب را می خواند و بعد دعا می کرد. علاقه خاصی به عید و سنت های ایرانی داشت و روحش تازه می شد.

* خانه بدون منصور غم دارد

خیلی سخت است که منصور را نداریم. خانه بدون منصور غم زیادی دارد، حالا چه برسد به این که نزدیک سال نو هم باشد. این روزها که ما نبود او را ببشتر از همیشه احساس می کنیم. همه خانه مان بوی منصور را می دهد اما خودش نیست. هر جا نگاه می کنیم، رد پای منصور را می توان دید اما خودش ... خیلی سخت است، خیلی اما مجبوریم به آن عادت کنیم.

* خوب شد 95 تمام شد

سال بدی برای مان بود. سالی که منصور برود مگر می شود، خوب باشد. خیلی سخت گذشت برای مان. روزهای سخت مریضی اش، روزهای درد کشیدن و بعد هم رفتنش. اصلا سال 95 را دوست نداشتم و خدا را شکر که تمام شد. امیدوارم در سال 96 اتفاقات بهتری برای همه رقم بخورد.

* فکرش را نمی کردم امسال بدون منصور سال را نو کنیم

سال گذشته موقع تحویل سال منصور حالش خوب نبود. روزهای سختی را گذرانده بودیم اما امیدوار شده بودیم. امیدوار به این که بهتر شود. پارسال اگر چه بیمار بود اما او را در کنار مان داشتیم و فکرش را نمی کردیم که سال آینده موقع سال تحویل او را نداشته باشیم. اما امسال موقع سال تحویل باید بدون منصور سر میز بنشینیم و فقط برای شادی روحش دعا کنیم. البته منصور آن قدر عاشق استقلال بود که باید برای موفقیت استقلال هم دعا کنیم تا او خوشحال شود.

* جدی و مظلوم

منصور بسیار جدی بود، کم تر شوخی می کرد. او آدم دنیوی نبود. دنیا را خیلی ساده گرفته بود و دلبستگی به دنیا نداشت. پول هم برایش ارزش زیادی نداشت. آدم با ادب و مظلومی هم بود. هیچ وقت صدایش را برای کسی بلند نمی کرد و به همین دلیل است که همه او را دوست دارند و محبوب باقی ماند.

* تنم لرزید و فقط گریه کردم

از وقتی منصور رفت، گوشی تلفنش را خاموش کردم. طاقت زنگ خوردن گوشی اش را نداشتم تا این که سیم کارتم خراب شده بود و مجبور شدم از تلفن همراه منصور استفاده کنم.

یک روز با مادرم نشسته بودیم که دنبال گوشی ام بودم. مادرم به یک باره از خط منصور زنگ زد تا گوشی ام را پیدا کنم. اصلا حواسم نبود که مادرم از گوشی منصور تماس می گیرد، زنگ که زد یک دفعه دیدم نام منصور افتاده رو گوشی. یک لحظه فکر کردم منصور به من زنگ زده، مات و مبهوت شده بودم.

اصلا حواسم نبود منصور فوت کرده. بعد تازه متوجه شدم ... تا یک ساعت گریه کردم، تنم لرزید ... از آن روز دوباره گوشی منصور را خاموش کردم.

* دعای من سر سفره هفت

دعا می کنم روح منصور شاد باشد. دعا می کنم تمام مریضان شفا پیدا کنند و کسی از درد مریضی رنج نکشد. دعا می کنم همه در سلامت کامل باشند و باز هم چون منصور استقلال را خیلی دوست داشت دعا می کنم تا استقلال برنده باشد و موفق تا منصور هم خوشحال شود.

* قانون ترامپ

دخترم عسل در آمریکا است اما قانون ترامپ شامل حال او نمی شود. چون عسل گرین کارت آمریکا را دارد و به عنوان یک ورزشکار برتر و موفق در آمریکا فعالیت می کند و به همین دلیل حتی به صورت رایگان در آمریکا تحصیل می کند و به عنوان یک قهرمان شناخته شده مشکلی برای رفت و آمد نخواهد داشت و قانون ترامپ شامل حال عسل نمی شود.