اصفهان آهن ۱
آهن ملل
ایرانسیل
ایرانسیل موبایل
کد خبر: ۴۹۱۱۲
سال گذشته بامداد 9مهر بود که خبر تلخی روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت. خبری که مستطیل سبز را مشکی‌پوش کرد...
۱۰:۳۱ - ۰۸ مهر ۱۳۹۵
وانانیوز| سال گذشته بامداد 9مهر بود که خبر تلخی روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت. خبری که مستطیل سبز را مشکی‌پوش کرد. در اولین سالگرد درگذشت باورنکردنی هادی نوروزی کاپیتان فقید پرسپولیس با همسرش، معصومه ابراهیم‌پور به گفت‌وگو نشستیم.
  • امسال اولین سالی بود که ‌هانی در غیاب پدرش روز نخست سال تحصیلی به مدرسه رفت.
بله، برایش خیلی سخت بود. هانی اخلاقش شبیه پدرش است و اصلا هیچ‌چیزی را بروز نمی‌دهد. بسیار درونگراست. اصلا نمی‌شود فهمید که او ناراحت است یا خوشحال. البته در این یک‌سال واقعا مدرسه‌اش به او کمک کرد. کادر مدرسه و دانش‌آموزها همیشه همراه‌ هانی بودند. اما امسال وقتی بیدارش کردم برای مدرسه، نشست روی مبل به یک‌جا خیره شد و فقط در فکر بود. معمولا هر سال همه کارهایش را پدرش انجام می‌داد، حتی بند کفشش را هم او می‌بست.
  • در این یک‌سال به آرامش یا صبر رسیدید؟
آرام که نشدیم. هر روز این داغ برای ما بیشتر شد. هادی یک آدم معمولی نبود. نه اینکه به خاطر فوتبالش این حرف را بزنم؛ من از لحاظ اخلاقی می‌گویم. واقعا نمونه بود. من یک صدای بلند از او نشنیدم. آن‌قدر خوب بود که هر لحظه دلم بیشتر تنگ می‌شود. واقعا دوستش داشتم و عاشقش بودم.
  • خیلی سخت گذشت...
خیلی بیشتر از اینکه می‌گویید. یک دقیقه نبوده که به‌ هادی فکر نکنم. آن زمان که بود اگر دو دقیقه دیر می‌کرد نگرانش می‌شدم و به دوستانش زنگ می‌زدم. در این یک‌سال هم برای او هر روز قرآن خواندم و به فکرش بودم. راستش من خیلی برای زندگی‌ام سختی کشیدم. آنهایی که از بیرون می‌بینند طور دیگری فکر می‌کنند اما من و هانی خیلی سختی کشیدیم. حتی زمانی که هانا به دنیا آمد هادی نبود. وقتی هادی رسید، هانا 15روزش بود. برای یک پدر خیلی سخت است لحظه‌ای که فرزندش به دنیا می‌آید را نبیند. برای من هم سخت بود که‌ هادی کنارم نباشد. در همین تهران هم غربت و سختی‌های زیادی را تحمل کردیم. ولی... چه بگویم! آن اتفاق باورنکردنی افتاد دیگر. این روزها همیشه‌ هادی را کنار خودم حس می‌کنم. راستش به این فکر نمی‌کنم که دیگر هادی را نمی‌بینم. امید دارم یک روزی برمی‌گردد و با همین امید هم سرپا هستم. هر جا هم خسته می‌شوم یا ناامید، خودم را جای همسر سیروس قایقران می‌گذارم که چه صبری داشت. دوست دارم یک‌بار او را ببینم و بپرسم چطور آن داغ را تحمل کرد.
  • هانا هم یک‌سال بزرگ‌تر شد.
بله، هانا با عکس پدرش زندگی می‌کند. هر جا عکس هادی را ببیند سلام می‌دهد. هر لباس یا کفشی که می‌پوشد می‌رود به عکس هادی نشان می‌دهد. بارها دیده‌ام وقتی با هانی دعوایش می‌شود، می‌رود سمت عکس پدرش و اعتراض و گلایه می‌کند. به خاطر همین یک عکس هادی را گذاشته‌ام زمین که‌ هانا راحت باشد.
  • چه برنامه‌ای برای آینده بچه‌ها دارید؟
تمام انرژی‌ام را صرف بچه‌هایم می‌کنم. هر وقت ناامید می‌شوم به لبخندهای هادی نگاه می‌کنم. من همیشه با لبخندهای او می‌خندیدم. هانا از شنبه به مهدکودک می‌رود. قرار است زندگی‌ام را دوباره شروع کنم. من حتی در آن شرایط هم بچه‌ها را تنها نگذاشتم. هانی به تمریناتش ادامه می‌داد و حتی خیلی وقت‌ها آنها را به شهربازی بردم، فقط به‌خاطر اینکه بچه‌ها شاد باشند. همان‌طور که ‌هادی می‌خواست بچه‌هایم را بزرگ می‌کنم.
  • از برنامه‌تان برای مراسم امروز (سالگرد هادی) بگویید.
یک سورپرایز ویژه برای هواداران داریم. حیف شد که پرسپولیسی‌ها حضور ندارند اما از آنها اصلا ناراحت نیستم. برنامه‌های قشنگی را برای هواداران در نظر گرفته‌ایم. قرار است از آقای رحمتی و یزدانی تقدیر شود. خانم حیدرزاده و هانی شعری را می‌خوانند و دیگر برنامه‌ها...

مصاحبه از محمد ابراهیمی
سلام پرواز
سلام پرواز ۲
ارسال نظر
تبلیغات
رپرتاژ تریبون
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟
پرطرفدارترین
خبر فوری