اصفهان آهن ۱
آهن ملل
ایرانسیل
ایرانسیل موبایل
کد خبر: ۱۰۵۶۹۲
بلاخره قصه سرمربیگری علیرضا منصوریان در استقلال به پایان رسید. مردی که با استقبال هواداران استقلال سرمربی این تیم شد و دیروز با نظر همان هواداران حکم اخراجش را گرفت.
۱۴:۰۰ - ۳۰ شهريور ۱۳۹۶
وانانیوز| شاید برای خیلی‌ها باور کردنی نباشد که چگونه آن میزان علاقه از سوی هواداران استقلال برای سرمربی شدن منصوریان و آن استقبال رویایی از او در نهایت ختم به شعارهای دیروز بر علیه او شود. شعارهایی که نشان می‌داد دیگر حرمتی بین منصوریان و هواداران استقلال باقی نمانده. از همان روز اول منصوریان مهمترین سرمایه خود را محبوبیت بین این هواداران می‌دانست و تکیه زیادی به رابطه خوبش با آنها کرد. منصوریان ابتدا خود را هوادار استقلال می‌دانست تا سرمربی این تیم و همین موضوع باعث شده بود تا برای خود نقشی فراتر از یک سرمربی در استقلال قائل شود. او هنوز هم باور نمی‌کند که از همان نقطه قوتی که بر آن تاکید می‌کرد ضربه خورده و همان هواداران حیاکن رها کن را برای او سر دهند.

منصوریان هر چقدر هم که می‌خواست خود را یک مربی حرفه‌ای و با دانش که متفاوت از مربیان سنتی است نشان دهد باز رگه‌هایی قوی از اخلاق و منش مربیان سنتی ایرانی را در استقلال دارا بود. او این اواخر از نقش هیئت‌مدیره تیمش و عدم همراهی آنها شکایت داشت؛ اما خود او دقیقا شبیه به مربیان سنتی ایرانی که می‌خواهند سایه شان بلندتر و بالاتر از هر کس دیگری بالای سر تیم باشد، از ضعف مدیریتی باشگاه استقلال نهایت استفاده را برای گرفتن نقشی فراتر از سرمربی در تیم خود کرد و جالب اینکه مورد تحسین هواداران استقلال نیز قرار می‌گرفت. وارد شدن منصوریان و هر مربی دیگری چون او در جدال‌های مدیریتی نتیجه‌اش کاهش تمرکز مربی بر امور فنی است.

مشکل اصلی منصوریان در مدت سرمربیگری استقلال این بود که نتوانست به ذهنیات خود نظم بدهد. او هر روز صبح با یک ایده جدید در مورد تیمش از خواب برمی‌خواست و بی‌توجه به منطقی بودن یا نبودن آن به فکر اجرای آن در تیمش می‌افتاد. او نتوانست برای بازی تیمش یک استراتژی کارا مشخص کند و زیاد تحت تاثیر حرف‌ها و نظرهای دیگران قرار می‌گرفت‌. منصوریان به جای اینکه خود خالق کنش‌های فکر شده باشد، مرد واکنش بود. واکنش به نظرات و خواسته‌های مردم و رسانه‌ها در مورد امور فنی تیمش. او برعکس برانکو که کمترین تاثیرپذیری را از دیگران دارد، دائم در حال سعی و خطا بر سر ایده‌هایی بود که به او تلقین شده بود. ذهن مشوش منصوریان اجازه پی‌ریزی یک استراتژی مشخص در استقلال نداد و تیمش بیشترین ضربه را از همین موضوع خورد. منصوریان با چنین ذهنی که نمی‌تواند در طول بازی به آن نظم دهد نیاز به یک دستیار قوی دارد. به کسی که به مغز هنگ کرده منصوریان در طول بازی کمک کند تا این همه از این شاخه به آن شاخه نپرد. منصوریان هیچ‌گاه نخواست که یک دستیار باتجربه و کاردان داشته باشد و به رفاقت‌های شکل گرفته در استقلال بیست سال پیش دل بست. او باید از این به بعد به فکر ارتقای دانش فنی خود و علاوه بر آن به فکر مدیریت ذهن مشوش خود در زمینه تاکتیک‌های فوتبالی باشد. منصوریان فصل پیش هم کم سعی و خطا نکرد، کم غیر واقع‌گرایانه برای تیمش تاکتیک و ترکیب نچید، اما انتظار می‌رفت این فصل او بلاخره تیمش و تاکتیک و استراتژی مشخص برای بازی تیمش را شناخته باشد. اما او همه داشته‌های فصل پیش خود را دور ریخت و تیمی دیگر روانه لیگ هفدهم کرد. او تازه داشت راه رفتن با استقلال را یاد می‌گرفت که با یکی از تاکتیک‌های اشتباهش مقابل العین فاجعه آفرید و پس از آن به جای آنکه نگاه کند که ایراد کارش چیست، فقط به خریدن بازیکن جدید آن هم از نوع هافبک وسط اقدام کرد.

استقلال دیروز یکی از سرمایه‌های خود را با بدرقه‌ای بد از باشگاه راند. اما خود منصوریان در این موضوع بیش از همه مقصر بود. برای مربی ای که در هفت بازی پنج امتیاز گرفته هورا نمی‌کشند. به خصوص آنکه آن مربی قبلا سهمیه خود را برای دریافت فرصت از هواداران استقلال گرفته بود. هواداری که دیگر نمی‌تواند بپذیرد تیمش در دومین فصل مربیگری منصوریان باز هم بخواهد از ابتدای فصل با سعی و خطا پیش رفته و نه تیمش تاکتیک مشخصی داشته باشد و نه نتیجه بکیرد. انتظار منصوریان برای اینکه هواداران باید به او فرصت می‌دادند منطقی نیست. اگر برای قهرمانی در لیگ ۶۵ امتیاز لازم باشد، تیم او می‌بایست در ۲۳ بازی ۶۰ امتیاز می‌گرفت. یعنی باید بیست بازی از ۲۳ بازی پیش رو را می‌برد. همین مشکل برای سرمربی بعدی استقلال هم هست با این تفاوت که دیگر کسی از سرمربی بعدی انتظار قهرمانی ندارد اما از منصوریان این انتظار می‌رفت.



جدا از ویژگی‌های فنی، منصوریان در زمینه مدیریت کردن رابطه‌اش با بازیکنان تیمش تبحر ویژه‌ای دارد و جز با مهدی رحمتی در این مدت با بازیکن دیگری دچار مشکل نشد که این بازیکن هم تقریبا با همه مربیانش به مشکل برخورد. همین که تیم او در این شرایط بحرانی هفته‌های اخیر یک دل و همراه با او ماندند خود امتیاز مثبتی برای منصوریان محسوب می‌شود. اما از آنجا که او تمرکز کافی بر مسائل فنی نداشت و دستیارانش نیز نمی‌توانستند چیزی به دانش فنی او اضافه کنند، تیمش در بعد فنی نمره قبولی نگرفت.

منصوریان می‌رود به امید آنکه روزی دیگر باز هم برای بازگشتش به استقلال فرش قرمز پهن کنند. تا آن زمان او بیشتر از همیشه باید یاد بگیرد ذهنش و ذهنیاتش را مدیریت کند، واقع‌گراتر شود، از ابرها پایین بیاید و بداند برای رسیدن به موفقیت تنها تکرار کردن زبانی آن کافی نیست و باید تلاش کرد. باید یاد بگیرد دنیای واقعیت با دنیای ایده‌ها تفاوت زیادی دارد و بپذیرد که فقط سرمربی تیمش باشد نه مدیر و نه رییس کانون هواداران. تا آن زمان باید آنقدر موفقیت کسب کند که دیگر کسی او را به خاطر یک برد مقابل پرسپولیس سرمربی استقلال نکند و برای آمدنش به استقلال نیازی به جلسه با کاپیتان و لیدر و ... نباشد. آن زمان منصوریان تبدیل به یک مربی حرفه‌ای شده که سرگردان بین رفتارهای حرفه‌ای و سنتی نیست و با ذهنی منسجم چنان تیمش را آماده کند که نیازی هم به فرصت دادن هواداران و مدیران در هفته‌های ابتدایی ندارد.

منبع: ورزش سه
سلام پرواز
سلام پرواز ۲
ارسال نظر
تبلیغات
رپرتاژ تریبون
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟
پرطرفدارترین